دانلود رزومه مدیر وبسایت تخصصی صنایع غذایی و فرآوری (مهندس مهدی اعتدالی).
به
دنبال خدا نگرد خدا در بيابان هاي خالي از انسان نيست،
خدا در جاده هاي تنهاي بي انتها نيست،به دنبالش نگرد...
خدا در نگاه منتظر کسي است که به دنبال خبري از توست،
خدا در قلبي است که براي تو مي تپد،
خدا در لبخندي است که با نگاه مهربان تو جاني دوباره مي گيرد...
خدا آن جاست،در جمع عزيزترين هايت،
خدا در دستي است که به ياري مي گيري،در قلبي است که شاد مي کني،در لبخندي است که
به لب مي نشاني،
خدا در بتکده و مسجد نيست،گشتنت زمان را هدر مي دهد،
خدا در عطر خوش نان است،
خدا در جشن و سروري است که به پا مي کني،
خدا را در کوچه پس کوچه هاي درويشي و دور از انسان ها جست و جو مکن، خدا آن جا نيست...
او جايي است که همه شادند،و جايي است که قلب شکسته اي نمانده،
در نگاه پرافتخار مادري است به فرزندش،
در نگاه عاشقانه زني است به همسرش،
بايد از فرصت هاي کوتاه زندگي جاودانگي را جست،
زندگي چالشي بزرگ است،
مخاطره اي عظيم،
فرصت يکه و يکتاي زندگي را،
نبايد صرف چيزهاي کم بها کرد،
چيزهاي اندک که مرگ آن ها را از ما مي گيرد،
زندگي را بايد صرف اموري کرد که مرگ نمي تواند آن ها را از ما بگيرد،
زندگي کاروان سرايي است که شب هنگام در آن اتراق مي کنيم،
و سپيده دمان از آن بيرون مي رويم،
فقط چيزهايي اهميت دارند که وقت کوچ ما از خانه بدن با ما همراه باشند،
همچون معرفت بر خدا و به خود آيي...
دنيا چيزي نيست که آن را واگذاريم،
دنيا چيزي است که بايد آن را برداريم و با خود همراه کنيم،
سالکان حقيقي مي دانند که همه آن زندگي باشکوه هديه اي از طرف خداوند است و بهره
خود را از دنيا فراموش نمي کنند،
کساني که از دنيا روي برمي گردانند،نگاهي تيره و يأس آلود دارند،آن ها دشمن زندگي
و شادماني اند، خداوند زندگي را به ما نبخشيده است تا از آن روي برگردانيم، سرانجام
خداوند از من و تو خواهد پرسيد : آيا «زندگي» را «زندگي کرده اي»؟....
سلام.....
تو این پست میخوام از دوستایی که مطلب دارن (مرتبط با موضوعات وبلاگ) دعوت کنم تا مطالبشون رو با نام خودشون تو وبلاگ قرار بدم،میتونن تو قسمت نظرات عنوان کنن...درضمن از همه دوستانی که با نظراتشون تو بهبود کمی و کیفی این وبلاگ کمک کردن تشکر کنم و بگم که باز هم منتظر نظرات سازنده و دلگرم کننده شون هستم...مرسی از لطف همه تون....می خواستم زندگی کنم راهم را بستند،ستایش کردم گفتندخرافات است،عاشق شدم گفتند دروغ است،گریستم گفتند بهانه است،دنیا را نگه دارید می خواهم پیاده شوم...
دنیا را بد ساخته اند ... کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد ... کسی که تورا دوست دارد ،تو دوستش نمی داری ... اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد ... به رسم و آئین هرگزبه هم نمی رسند ... و این رنج است ...
دکتر علی شریعتی
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
ترجیح می دهم در خیابان با كفش هایم راه بروم و به خدا فكر كنم نه اینكه در مسجد بنشینم و به كفش هایم فكر كنم!
(دكتر علی شریعتی)
با تو
روزها
یک خط آبی کوتاه

بی تو
روزها
یک خط دراز، سیاه!
هيچ شدم،تا كه شوم سايه تو وقت سفر
مرا به خويشتن بخوان،به باغ آيينه ببر